بهروز قصد دارد تا مادرش «شمسی» را با «زهره» (دختری كه قصد ازدواج با او دارد)، آشنا كند و با او قرار ملاقاتی ترتیب داده است تا مادر، زهره را ببیند. اما زهره تصادف می كند و درگیر این ماجرا می شود و نمی تواند به موقع سرقرار حاضر شود...
شمسی از همراهی با بهروز پشیمان می شود و بهروز را از ازدواج با زهره منصرف می كند؛ اما بعد از آنكه شمسی به طور تصادفی با زهره روبهرو می شود، تحت تأثیر وقار و شخصیت او قرار می گیرد و نظرش تغییر میكند. ...