رضا به پری علاقمند است و نگران است كه او به خواستگارش جواب مثبت بدهد. پدر پری با این ازدواج مخالف است، چون رضا به سربازی نرفته است. رضا مدام از دست مأموران فرار می كند چرا كه می ترسد او را به جنگ بفرستند...
رضا بالاخره بهوسیله ی مأموران دستگیر و به اجبار، راهی سربازی می شود؛ اما قبل از رفتن، پری به او می گوید كه امام قطعنامه را پذیرفته و جنگ تمام شده است. رضا خوشحال میشود و با عده ای برای جست و ...