جوانی بادیه نشین به نام اسود به جرگه جوانمردان دعوت میشود و با عیاران كاروانی را غارت میكنند. جوانمردان در مخفیگاه اسود را در جمع خودشان میپذیرند. اسود از راهزنی مردان خدا متعجب میشود كه آیا این درست است! مرشد جوانمردان پاسخ میدهد...
اسود كه جوانی تنها و بادیه نشین است، شربت فتوت نوشید و به جرگه جوانمردان پیرو بكران عیار پیوست و ساكن محله باب الازج بغداد شد. روزی شمس الدین علی كه از جوانمردان پیشور است، اسود را از شرّ مزاحمت ...