كاستل نقاش نسبتاً معروفی است كه ترجیح می دهد كمتر دیده شود. او از منتقدان متنفر است و احساس می كند كارش را هیچ كس نمی فهمد. در یك نمایشگاه گروهی، كاستل متوجه زنی می شود كه به نكته ای در تابلوی او توجه نشان میدهد و ...
داستان كتاب درباره اعترافات نقاشی معروف به نام «خوان پابلو كاستل» و قتل زنی به نام «ماریا ایریبارنه» است. كتاب با این جمله آغاز میشود: كافی است بگویم من خوآن پابلو كاستل هستم؛ نقاشی كه ماریا ایربیارنه ...