«جیووانی اِپیس كوپو» مردی است كه پسر كوچكش «شیرو» را به تازگی از دست داده و از طرفی با مرد خلافكاری به اسم «جولیو وانزِر» آشنا شده است كه او را برده و مطیع خود ساخته است. او با خانم «جینورا» آشنا می شود و از او خواستگاری می كند، اما...
وانزر، مرد خشن و عجیبی است. جیووانی احساس می كند برده و غلام او شده و بین شان رابطه ی ارباب و برده برقرار است. اما وقتی پلیس وانزر را تحت تعقیب قرار می دهد و او شهر را ترك می كند، جیووانی با جینورا، ...