ماپا زنی كه در بازار كار می كرد. او هر روز با طبقی از سبزی به بازار می رفت و تا غروب كه همه سبزی ها را می فروخت، به خانه بر نمی گشت. پس از بازگشت هر وقت به پل حصیری دهكده می رسید، یاد شوهر و فرزندانش می افتاد.
كوهزین، شوهر ماپا، مردی راحت طلب بود و چندان كار نمی كرد. او مردی خوش اخلاق بود و نگهداری از بچه ها را به عهده داشت. او نه سال در معبدی بودایی خدمت كرده بود. ماپا به خاطر كار بسیار، همواره خسته بود؛ ...