من كله ای بزرگ دارم. صورتم صاف و بدونِ گونه است. چشم های من دكمه ای است. نمی توانم بایستم. كسی باید كمكم كند تا بتوانم راه بروم وگرنه روی كشاله ی ران هایم شكسته می شوم و با صورت زخمی به زمین می افتم.
موهایم مثل ریش قالی است خیلی هم از بوی دهان فاطی خوشم می آید. به خاطر همان بوی گرم دهانش بود كه او را می خنداندم و صورتم را به صدای خنده اش می چسباندم. وقتی كه فاطی با پدرش از خانه بیرون می رفت ...