در صبح یكی از روزهای ماه سپتامبر، «جیووانی دِریگو» كه به تازگی از دانشگاه افسری فارغ التحصیل شده بود، برای خدمت راهی قلعه ی باستیانی شد. آنجا اولین محل خدمت او بود. او در راه با افسری به نام «اُرتیست» آشنا شد و هر دو راهی شدند...
برخلاف تصور جیووانی، آنجا قلعه ای كوچك و متروك و خلوت بود. پس او در هنگام تسلیم مدارك خود به خانم سرگرد «ماتی» خواست تا او را به شهر برگردانند، اما سرگرد ماتی او را راضی كرد كه مدت چهار ماه در آنجا ...