در شبی كه «حسین»، پسرمهندس «شهید توكل» عقد میكند، فردی ناشناس ساكی را به دستش میرساند كه حسین با دیدن محتوای آن بسیار متعجب میشود. ساك یادگار پدر اوست و در آن، افزون بر لباسهای پدر، دفترچهای است كه حسین را به سالهای قبل میبرد...
حسین با خواندن دفترچه به نام «مصطفی» میرسد. طبق وصیت پدر باید او را بیابد و برای عروسی دعوتش كند. مصطفی از دوستان قدیمی مهندس توكل است كه به او «اوستا» میگویند. حسین با كمك مادرش او را در روستای ...