خانواده كربلایی صادق توسط سه حرامی كشته می شوند، اما «نزهت»، دختر آنها، زنده مانده و كسی جز «غیور» از او خبری ندارد. نزهت گهگاهی به هوش می آید و دوباره از هوش می رود. جوانی به نام «مسیّب» كه نامزد نزهت است، به آبادی آمده...
فرش كوچكی را كه نزهت برای پیرمرد بافته و به او هدیه كرده است، به عنوان مدرك به گروهبان و سرگروهبان می دهد و از شكنجه و زندان خلاص می شود. از طرف دیگر سرگروهبان با وسوسه های همسرش، تاج ماه، به این ...