راوی ماجرا، رونالد گِلاسر، می گوید: من و دوستم انترن بخش اطفال بیمارستانی تحت سرپرستی دكتر «مَك میلان» بودیم. دكتر مك میلان تجربه ی بسیاری در طب داشت و توانسته بود كودكانی را از ناهنجاری های مزمن و حتی مرگ نجات دهد.
روزی كودكی به نام «مِری» را به بیمارستان ما آوردند. او وضعیت بسیار بدی داشت و به سرطان خون مبتلا بود. پدر و مادر كودك، آقا و خانم بِكهام، مرگ فرزند خود را پذیرفته بودند و او را به آنجا آورده بودند ...