«آیدین» راوی داستان، ماجرا را این گونه بیان می كند:....
زمستان سختی بود و من برای كار در كارگاه كلوچه پزی، نزد ارباب «كنعان» رفتم. كم كم از صحبت های او متوجه شدم كه ارباب مقرر كرده كارگران باید روزی هفده ساعت كار كنند. این وضعیت اصلاً برای من قابل تحمل ...