مجید، از مبارزان دانشجو، پس از دستگیری و فرار، نیمه های شب با زینب (نامزد دوستش، سعید) تماس میگیرد و از كاروانسرای خروجی شهر و شخصی به نام پرویز صحبت میكند؛ در همین موقع دوباره پرویز او را دستگیر میكند و چندین گلوله به او میزند....
مجید، از دانشجویان مبارز، پس از دستگیری و فرار، با تماسی كه با زینب (نامزد سعید) میگیرد، او را از ماجرای كاروانسرای خروجی شهر و فردی به نام پرویز آگاه میكند. زینب هم كه اجازه خروج شبانه از منزل ...