عیسی پسر بچه ای هشت ساله است كه با خانواده اش در روستای زارستان زندگی می كند. روزی، برخلاف تأكید مادرش، به سمت طویله می رود و پدرش، رستم، را در حال دفن كردن چیزی می بیند. پدر و مادرش نگران هستند كه عیسی در این باره چیزی به كسی بگوید...
عیسی پس از دیدن پدرش در طویله كه مشغول دفن كردن چیزی بود، قضیه را برای ابراهیم، برادر بزرگش تعریف میكند و برادرش از پدرش پیگیر ماجرا میشود. پدرشان از عیسی قول میگیرد كه اگه درباره این موضوع به ...