پیرمرد كشاورز برنج هایش را فروخت تا زنش را خوشحال كند، اما در راه بازگشت پول هایش را به كودكان شروری داد كه روباهی را آزار می دادند. او روباه را با پول برنج ها آزاد كرد، اما روباه ...
روباه پس از آزادی پیرمرد را ترك كرد... پیرمرد سرزنش شد و از هرچه روباه بدش می آمد، اما....