مسواك های رنگی در جامسواكی نشسته بودند.
یك شب یك مسواك ناقلا بین مسواك ها آمد. مسواك ها حسابی كار كرده بودند و حسابی دندان بچه ها را تمیز كرده بودند. او نگاهی به مسواك ها كرد و گفت: اینقدر كار نكنید. ببینید قیافه های تان حسابی به هم ریخته ...