توی كیف امیرحسین یك مداد بود كه مثل مداد های دیگر نبود.
یك روز كه بچه ها برای زنگ تفریح به حیاط رفته بودند مداد بدجنس از همه ی مدادها خواست تا بیرون بیایند و همه ی نقاشی های بچه ها را خط خطی كنند ...