مداد مهربان دلش می خواست به همه كمك كند.
مداد مهربان یك روز بهاری از جامدادی بیرون پرید و رفت تا به همه كمك كند. مداد رفت و رفت تا به خاله پیرزن رسید. خاله پیرزن می خواست آش بپزد ولی قابلمه ی بزرگ نداشت ...