قلقلی پسر شلوغ و حرف گوش نكنی بود.
او همیشه بازیگوشی می كرد. یك روز همسایه ی جدیدی به آپارتمان آنها اسباب كشی كرده بود. آنها پسری به نام فلفلی داشتند ...