مادر نازی كوچولو مهمان داشت. او به جای مرتب كردن اتاقش وسایلش را زیر تخت گذاشته بود.
نازی كوچولو كه حسابی با دختر مهمان بازی كرده بود خسته شده بود. شب كه شد نازی زود به رختخواب رفت و خوابید. او وسایلش را از زیر تخت بیرون نیاورد. حوله و شانه و كتاب نازی خیلی ناراحت بودند ...