بهار بود و باغچه پر از گل های رنگارنگ بود.
گوشه باغچه یك گل سرخ، تنهای تنها نشسته بود. یك شاپرك هم برای گل ها آواز می خواند. گل ها او را دوست داشتند. اما گل سرخ تنها بود و در دلش یك راز داشت ...