زرافه كوچولو آرزوهای عجیب و غریبی داشت.
یك شب زرافه كوچولو روی تختش دراز كشیده بود و به آسمان نگاه می كرد. او آرزو كرد كاش گردنش آنقدر دراز شود كه به ستاره ها برسد ...