مردی زنی شكمو داشت. مرد هر چه خوراكی به خانه می آورد، زن آن را در مدت كمی تمام می كرد.
مرد از پرخوری زن خسته شده بود. روزی مرد، نیم من ( تقریبا یك كیلو و نیم )گوشت خرید تا زنش برای میهمانان آبگوشت درست كند. اما زن به شوهرش گفت كه گوشتی در خانه نیست و نمی تواند شام درست كند ...