روزی روزگاری گنجشكی در یك جنگل زیبا با كلاغ زاغی دوست شد. آن ها هر روز با هم بازی می كردند و دنبال غذا می گشتند. تا اینكه چشمشان به فلفل هایی افتاد كه روی حصیری پهن شده بود. كلاغ به گنجشك گفت كه برای خوردن آن ها مسابقه بدهند....
كودكان با شنیدن این داستان می آموزند كه اگر برای دیگران خوبی بخواهند، نتیجه كار خوبشان را می بینند. * داستان «گنجشك و كلاغ زاغی» از قصه های كشور بنگلادش است.