كلاغه انگار از آسمانها خبر ندارد بالش شكسته و فكر پرواز به سر ندارد
كلاغه انگار از آسمانها خبر ندارد بالش شكسته و فكر پرواز به سر ندارد تنها نشسته نه می كند قار نه می زند بال نه می خورد جُنب نه هست غمگین نه هست خوشحال انگار آنجا بر شاخۀ كاج سنگی سیاه است و ...