كشتی شكست خورده طوفان كربلا در خاك و خون فتاده ی میدان كربلا
گر چشم روزگار بر او زار می گریست خون می گذشت از سر ایوان كربلا گر چشم روزگار بر او زار می گریست خون می گذشت از سر ایوان كربلا نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشك زآن گل كه شد شكفته به بستان كربلا ...