حسنا شب ها تا دیروقت بیدار می ماند.
یك روز خاله ی حسنا به او گفت كه شب زود بخوابد چون می خواهد با حسنا و دوستانش به شهر بازی بروند. حسنا هم خیلی خوشحال شد ولی ان شب هم تا دیروقت بیدار ماند ...