در زمان های قدیم سقای فقیری بود كه خر لاغر و ضعیفی داشت. او مجبور بود كه هر روز كوزه های پر از آب را روی خرش بگذارد تا برای فروش به شهر ببرد؛ اما سقا درآمد خوبی نداشت و نمی توانست برای خر بیچاره اش غذای كافی تهیه كند، به همین دلیل خرش...
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان می آموزد كه از داشته هایشان لذت ببرند و حسرت زندگی دیگران را نخورند. * سقا: كسی كه آب می فروشد * داستان «مرد سقا» از كتاب «مثنوی معنوی مولانا» انتخاب ...