دختر كوچولو، ریزه میزه را در خاك كاشت.
ریزه میزه صدایی شنید. خمیازه ای كشید و چشم هایش را باز كرد. ولی دوباره خوابید و دوباره صدایی آمد. او با تعجب گفت: تو كی هستی؟ ...