آقا كلاغه فقط یك خاله داشت ولی خانه ی خاله اش را بلد نبود.
كلاغه دلش برای خاله اش تنگ شده بود. او با دلتنگی قارقار می كرد. خانم خرگوشه كه صدای كلاغ را شنیده بود از او دلیل دلتنگی اش را پرسید ...