گلی منتظر بود تا پدر از راه برسد.
ولی اصلا خودش را تمیز و مرتب نكرده بود. او شانه را برداشت تا موهایش را شانه كند كه یك گنجشك را از پنجره دید. گلی به حیاط رفت ولی گنجشك پر كشید و رفت. باد وزید و تور موهای گلی با باد رفت ...