روزگاری در كشوری گرازی وحشی بود كه مزرعه ها را خراب می كرد، دام ها را می كشت و انسان ها را نابود می كرد. تا اینكه پادشاه آنجا برای شكار گراز شرطی گذاشت. او گفت: اگر هر كسی موفق به شكار این گراز شود می تواند با دخترم ازدواج كند...
در این داستان كودكان با زبانی ساده و روان متوجه می شوند كه هیچ كاری چه خوب و چه بد از نظر خداوند پنهان نمی ماند و روزی حقیقت آشكار خواهد شد.