هدیه با مادرش برای خرید بیرون رفته بود.
هدیه كنار فروشگاه ایستاد تا مادرش برگردد. ولی بعد از فروشگاه دور شد و رفت تا ویترین مغازه ی كناری را ببیند. بعد هم مغازه ی بعدی. همین طور رفت و رفت. ناگهان متوجه شد كه از مادرش خیلی دور شده است ...