پدر سمیرا نقاشی می كرد.
سمیرا هم نقاشی كشیدن را خیلی دوست داشت. او یك روز تصمیم گرفت دریای آبی را نقاشی كند. او با خودش فكر كرد: دریای به این بزرگی را كه نمی شود در یك ورق نقاشی كرد ...