آلیس و خواهرش كنار رودخانه نشسته اند، آلیس كه حوصله اش سر رفته ناگهان یك خرگوش سفید با جلیقه یقه دار و ساعتی در دست را می بیند كه مدام به ساعتش نگاه می كند و با خودش می گوید “وای! دیرم می شود.”
آلیس كنجكاو می شود، خرگوش را تا سوراخی دنبال می كند و پس از وارد شدن داخل سوراخ، به سمت پایین سقوط می كند. او كه هیچ آسیبی ندیده متوجه می شود خرگوش در دالان مقابلش در حال حركت است. آلیس خرگوش ...