داوود و محمد با هم دوست بودن.
داوود كتاب نقاشی كه پدرش برایش خریده بود را آورد تا با دوستش نقاشی كنند. مادر داوود برای انها شیرینی آورد. ولی محمد شیرینی ها را نخورد ...