رئیس شهر میمون ها دیگر پیر شده بود و باید میمون دیگری را جای خودش انتخاب می كرد.
او یك میمون جوان تر را انتخاب كرد و خودش در جایی كنار دریا به زندگی ادامه داد. میمون پیر با یك لاك پشت دوست شد. آنها هر روز را با هم می گذراندند. ولی همسر لاك پشت دیگر از این دوستی خسته شده بود ...