بین یك عالمه ابر سفید، یك قطعه ابر سیاه هم بود.
ابرهای سفید ابر سیاه كوچولو را اذیت می كردند. ابرهای سفید با هم بازی می كردند ولی او را به بازی راه نمی دادند ...