رودخانه ترانه خوان می رفت با صدایی آبی و لطیف و سبز آسمان توی اب می خندید با دلی پاك و آفتابی و سبز پسرك توی قایقی كوچك فكر یك سفره ی بهاری بود توی چشمان آسمانی او نور سبز امید جاری بود
رودخانه ترانه خوان می رفت با صدایی آبی و لطیف و سبز آسمان توی اب می خندید با دلی پاك و آفتابی و سبز پسرك توی قایقی كوچك فكر یك سفره ی بهاری بود توی چشمان آسمانی او نور سبز امید جاری بود پسرك ...