بهار بود. یك روز باد ساقه ی یك نی را كند و با خود به این سمت و آن سمت برد.
ساقه ی نی همه چیز را دید و از زیبایی ها لذت برد. ساقه ی نی با خودش گفت: كاش من هم به درد چیزی بخورم. باد رفت و رفت تا ساقه ی نی را در مزرعه ی مرد دهقان به زمین گذاشت. مرد دهقان نی را دید و خوشحال ...