«جوجه كوچولو» آخرین جوجهای بود كه میخواست از تخم بیرون بیاید.
بیست روز تمام شده بود، اما جوجه از تخم بیرون نمیآمد، چون هوا سرد بود. مادرش او را صدا كرد و گفت: «بیا بیرون. بیست روزت تمام شده!»