آرش بیمار بود. پدر و مادر آرش هر روز سر كار می رفتند.
آرش هر روز تنها در خانه منتظر می شد تا پدر و مادرش از سر كار برگردند. او كنار پنجره می نشست و به پرنده ها نگاه می كرد. یك پنجره روبروی خانه ی آرش بود كه همیشه بسته بود ...