ترانه درمورد پدربزرگ خوب و مهربان
دیشب پدربزرگم آمد به خانهی ما باز او مرا بغل كرد بوسید صورتم را مادر برای او زود یك چای تازه آورد او خسته بود و پایش انگار درد میكرد با خنده باز از من پرسید در چه حالی كردم تشكر از او ...