قدیم ها پیرزنی زندگی می كرد كه قد كوتاهی داشت و بسیار مهربان بود.
همسر پیرزن، خاركن بود. از بیابان خار می چید، خارها را به بازار می برد و می فروخت. یك روز خاله پیرزن مهربان به جنگل رفت تا میوه جنگلی بچیند. رفت و رفت تا به غار بزرگی رسید. اون تا آن روز غار ندیده ...