خرس كوچولوی قهوه ای بیرون رفت و دید كه دانه های سفیدی از آسمان روی سرش می ریزد.
قهوه ای سردش شده بود. مادرش برایش یك كلاه بافت. او با كلاهش بیرون رفت اما باز هم سردش شده بود ...