مرد، خیلی تهیدست شده بود. او حتی چیزی برای خوردن نداشت.
مرد فكر كرد تنها راهی كه برایش مانده، گدایی كردن است؛ اما گدایی هم راه و روش خودش را دارد. او اصلاً راه و رسم این كار را بلد نبود. پس باید فكر دیگری میكرد. او فكر كرد و فكرد كرد و ناگهان با خود ...