داستان از این قراره كه مادر لیلا و بهرام تصمیم میگیره با گرفتن وام و پساندازش، یه خونه بخره تا از شرّ غرغرهای صاحبخونه راحت بشن.
خورخور، صاحبخونهی این خونواده، همیشه كلی وسایل و ابزار، بهخصوص كلید، با خودش حمل میكنه. اون طرف ماجرا هم یه عجوزهی خیلی ترسناك هست. عجوزهی قصهی ما كه بیرون از شهر هم زندگی میكنه، اصلاً ...