زینب پاییز رو دوست نداشت چون برگ درخت ها می ریخت و كار پدرش زیاد می شد.
زمستان از راه رسیده بود و زینب می خواست به پدرش كمك كند. همه جا پر از برف شده بود. زینب به پارك سر كوچه رفت ...