این شعر دربارهی ظلم و ستم پادشاهان است.
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر كوی و بام خاست پرسید زان میانه یكی كودك یتیم: كاین تابناك چیست كه بر تاج پادشاست؟ آن یك جواب داد: چه دانیم ما كه چیست پیداست آنقدر كه متاعی ...