خانم كلاغه از صدای بوق خوشش نمیآد؛ برای همین از شهر دور میشه. یه شعر دربارهی خانم كلاغه بشنوید.
خانم كلاغه خواب میدید خواب درختان و خیابان با جوجهاش آواز میخواند در كوچه های خیس باران در خواب او لبخند هركس از برگ گلها تازهتر بود بر شانهی هر شاخه انگار زنبیلی از گردویِ ...